نگاهی به کارکرد رسانههای جمعی در دورهی پهلوی نخست
از همراهی تا تسلیم
نگاهی به کارکرد رسانههای جمعی در دورهی پهلوی نخست
کنترل وسایل ارتباط جمعی
روزنامهها و مطبوعات
رضاخان و هوادارانش از همان ابتدای کودتا از اهمیت وسائل ارتباط جمعی، به خصوص روزنامهها و مطبوعات غافل نبودند. اگر چه در نخستین ماههای کودتا روزنامه نگار توانایی چون سیدضیاء الدین طباطبایی از صحنه سیاسی کنار گذاشته شد (1)، اما رضاخان و هواداران او به خوبی قابلیت خود را در به کارگیری احساسات عمومی برای اعمال فشار مضاعف بر احمدشاه جوان نشان دادند. سیل تلگرافهای آتشینی که در حمایت از جمهوری و اعلام انزجار از سلطنت قاجاریه به سوی پایتخت روان بود، در حقیقت باید نخستین هنرنمایی نظامیان برای سخن گفتن به جای مردم تلقی شود (2). در مرحله بعد، شاعران، مهمترین گروه تأثیرگذار در جامعه آن روز نیز، بعضی به رغبت و برخی از روی مصلحت، به ثناگویی رضاخان پرداختند. در جریان جمهوری خواهی، رونامهها به طرفداری از رضاخان، در فعالیتی هماهنگ، ابتدا مقالاتی در انتقاد غیرمستقیم از احمدشاه انتشار دادند و سپس به سلسله قاجار حمله کردند و در نهایت نوبت به ابراز انزجار از اصل سلطنت موروثی رسید. در چنین جو تبلیغاتی بود که رضاشاه به سلطنت رسید. استقرار سلطنت، مطبوعات را بر سر دو راهی قرار داد. بسیاری به تعطیلی کشانده شدند و رابطه چند روزنامه باقی مانده با حکومت پهلوی از همکاری به وابستگی کامل تبدیل شد. مطالعه روزنامههایی چون اطلاعات، ایران و کوشش در طول سالهای سلطنت وی، نمایانگر یکسانی کامل و یکنواختی کسل کنندهای است. دولت از مطبوعات نه تنها انتظار داشت، که مخالف او ننویسند بلکه میخواست بیطرف نیز نباشند. کنترل شدیدی بر محتوای مطبوعات در دو مرکز انجام میگرفت. وزارت کشور با تأسیس اداره راهنمای نامه نگاری به ریاست علی دشتی و همکار عبدالرحمن فرامرزی، ابوالقاسم پاینده، احمد ولایی و ابوالقاسم شمیم وظیفه بازبینی مطبوعات و انتشار مقالات تبلیغاتی را بر عهده گرفت. محورهای عمده سانسور، مخالفت با مصالح روز، تبلیغ کمونیسم، و مخالفت با سلطنت بود. این اداره از 1315 تا 1320 با اقتدار کامل مشغول سانسور مطبوعات بود. شهربانی نیز با ایجاد تشکیلات جداگانهای سه وظیفه حساس ترجمه جراید خارجی برای شاه، نظارت وسیع بر چاپخانهها و نظارت بر جراید را بر عهده گرفته بود (3). به دلیل محدودیتهای ناشی از دخالت وسیع پلیس، تعداد نشریات در این دوره به شدت کاهش یافت. وقتی رضاشاه به قدرت رسید 100 تا 150 نشریه منتشر میشد، ولی هنگام سقوط او، حداکثر 50 نشریه حق انتشار داشت (4).در ابتدای قدرت گیری رضاشاه انتشار نشریاتی که به طور مستقیم به باورهای مذهبی هجوم میکرد با مقاومتهای جدی روبرو شد، اما مطبوعاتی مثل فرنگستان و نامه جوانان، علی رغم عمر کوتاه خود، جهت گیری غرب گرایان را تا پایان دورهی رضاشاه ترسیم کردند. فرنگستان در یک سال انتشار خود، لزوم حکومت متمرکز، آزادی زنان و اقتدار ارتش را ترویج کرد. (5) نامه جوانان در 1302، با چاپ این رباعی در صفحه اول غوغایی برانگیخت:
تا کی کفن سیاه در بردارید *** تا چند نقاب ننگ دربردارید
گر طالب آزادی و علم و هنرید *** ترکانه حجاب جهل را بردارید
در همین شماره مقالهای با عنوان « پیشنهاد مهم » در مورد لازم نبودن حجاب و فواید بیحجابی درج شد. (6) از آنجا که بر اثر فشار علما در 1301، دولت مجبور شده بود لایحهای را در مورد نظارت مذهبی بر مندرجات مطبوعات تصویب کند، (7) با اعتراض مذهبیان علیه شماره اول روزنامه، نامه جوانان، مدیر آن، ابراهیم خواجه نوری، تحت تعقیب قرار گرفته، طبق رأی محکمه به حبس و دویست تومان جزای نقدی و دو سال توقیف روزنامه محکوم شد. (8) آخرین مقاومت ناظر شرعیات در برابر انتشارات غیر اسلامی - طبق اسناد موجود - در اسفند 1304 انجام شد. پس از آنکه در طول یک سال بیش از 950 صندوق انجیل ترجمه شده به فارسی به کشور وارد شده بود، گمرکات از وزارت معارف خواست خواست در این مورد اظهارنظر کد. لاهیجی - ناظر شرعیات - با اعلام اینکه انجیل جزو کتب ضلال است، خواستار جلوگیری از ورود آن به کشور شد. (9) پس از آغاز سلطنت پهلوی به تدریج از قدرت ناظر شرعیات کاسته شد و در سالهای 1312 به بعد، نشریاتی اجازه انتشار یافت که پیش از آن امکانی برای منتشر شدن نداشت. این مجلات جدید را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: الف) نشریات ضد دینی ب) نشریات خواستار اصلاح طلبی در فرهنگ دینی پ) نشریات توده پسنده غربگرا.
گروه ارانی قبل از فعالیت سیاسی محض، دست به فعالیتی مطبوعاتی زد. در این مسیر، ارانی از وزارت معارف برای تأسیس مجله « ماتریالیسم » درخواست موافقت کرد. اسناد موجود حاکی از آن است که این مجله قرار بوده « در طهران به طور ماهانه با سبک علمی و اقتصادی و صنعتی و اجتماعی » طبع و نشر شود. (10) شورای عالی معارف در جلسه 1312/9/1 به ریاست علی اصغر حکمت صرفاً با اسم مجله به مناسبت اروپایی بودن آن مخالفت کرد. (11) در نهایت ارانی موفق شد با تغییر اسم مجله به دنیا، جواز لازم را اخذ کند. (12) مجله دنیا در مدت انتشار علنی خود با طرح مباحث فلسفه مادی، ماتریالیسم تاریخی و موضوعات علم محض به رواج کمونیسم پرداخت. (13)
مجلاتی مثل پیمان و همایون در گروه مجلات اصلاح طلبی مذهبی جای میگرفتند. مجله تندروی پیمان به مدیریت سیداحمد کسروی، در مهر 1312 پروانه انتشار گرفت. این مجله که مرام آن اجتماعی - عمومی اعلام شده بود، (14) در طول انتشار خود با انتقادات صریح و گاه هتاکی، روحانیت تضعیف شده را به مبارزه میطلبید و مبانی تشیع را زیر سؤال میبرد. (15) مجله همایون به مدیریت حکمی زاده، این جهت گیری را با سبکی ملایمتر دنبال میکرد. این مجله که به عنوان ارگان حوزهی علمیه قم منتشر میشد، در طول یک سال، مقالات متنوع دینی، سیاسی و اجتماعی منتشر کرده و در عین حال به طور همزمان به تمجید از آیت الله حائری و سلطنت میپرداخت. این مجله در شمارههای مختلف آنچه را خرافات دینی مینامید، محکوم کرده، خواستار تحول نقش دین در زندگی مردم بود. (16) جلوگیری نکردن از انتشار این گونه مجلات را باید جزئی از سیاست مذهبی حکومت تلقی کرد.
مجلات توده پسند و غربگرا حجم وسیعی از انتشارات پس از 1313 را تشکیل میدهد. مجله مهرگان به سردبیری خواجه نوری که از سال 1314 همزمان با کشف حجاب کار خود را آغاز کرد، به طور وسیعی دست به انتشار رمانهای عشقی، داستانهای مصور پلیسی، عکسهای هنرپیشههای آمریکایی و ... زد. مجله اطلاعات هفتگی نیز با شیوههای تجارتیتر همین راه را دنبال کرد. سالنامه پارس، نیز به گونهای دیگر به ترویج روشهای زندگی غربی پرداخت. از 1315 به بعد این سالنامه انتشار مقالات مفصلی را تحت عنوان « آیین زندگی » آغاز کرد. این مقالات که ترجمه مجلات غربی بوده و یک پنجم حجم کل سال نامه را تشکیل میداد، شامل مطالبی از قبیل انواع لباسها، اخلاق معاشرت، میهمانیها، آداب غذاخوری، شب نشینی، عقد و عروسی، عزاداری، روش خانه داری و آیین رفتار با مردان بود. (17)
در طول حکومت رضاشاه آداب و سنن مذهبی مورد هجوم قرار گرفت. پوشش سنتی مردان و حجاب زنان با سر نیزهی مأموران امنیه به لباسهای فرنگی مبدل شد، (18) تدریس شرعیات در مدارس حذف شد، قدرت و نفوذ روحانیون به شدت کاهش یافت و نظم نوین اداری به شکل فزایندهای به سوی تمرکز گرائی هدایت شد. « سازمان املاک اختصاصی » و « شرکتهای انحصاری »، خفقان سیاسی و نابسامانی اوضاع اقتصادی دست به دست هم داد و زمینههای دوری مردم از حکومت را فراهم آورد. به تدریج متفکران و سپس بسیاری از مردم به این نتیجه رسیدند که رضاشاه چنگیزی در لباس نادر است که هدف حکومتش نه حفظ و حمایت ملت است و نه بهبود اوضاع کشور، بلکه تنها به نگاهداری دستگاه ترور و چپاول و توسعهی غاصبانهی اموال خود میپردازد. برای جلوگیری از ابراز مخالفت در ابتدای کار، روش تولید رعب و وحشت کافی به نظر میرسید، ولی وقتی افراط در سوء استفاده، جریان را به خارج از کشور و افشاگریهای روزنامههای خارجی کشاند (19) باید چارهای اندیشیده میشد که دیگر از جنس تهدید و کشتار نباشد و با افکار مردم سر و کار داشته باشد. تنها راه چاره، تبلیغات قوی و همه جانبه بود تا ارزشهای جدید، روشهای نوین زندگی و حس قدرشناسی نسبت به حکومت (20) را در اذهان مردم کاملاً جایگزین کند، و این مستلزم تشکیلات منسجم، بهره گیری از افراد متخصص و بودجهای چشمگیر بود.
تشکیل سازمان پرورش افکار
با آماده شدن زمینههای لازم، هیئت وزیران در جلسهی 12 دی 1317 اساسنامهی تشکیلاتی به نام سازمان پرورش افکار را به تصویب رساند. (21) روزنامههای وابسته بلافاصله به مدیحهسرائی پرداختند و تشکیل سازمان پرورش افکار را به مثابه آغاز نهضتی جدید در کشور قلمداد کردند و نویسندگان روزنامهی ایران از ابعاد جهانی آن سخن گفتند. (22) سازمان دهی تشکیلات و تهیه آیین نامههای لازم به سرعت انجام گرفت. بنابر اسناد موجود، نمای اداری سازمان پرورش افکار به شکل زیر بوده است.سیاست مطبوعاتی سازمان پرورش افکار و ادارهی کل انتشارات و تبلیغات
در هفتمین جلسه هیئت مرکزی، اساسنامهی کمیسیون مطبوعات به تصویب رسید و از 30 بهمن 1317، این کمیسیون به ریاست محمد حجازی فعالیت خود را آغاز کرد.تا نیمهی مهر 1319، اجرای سیاست مطبوعاتی صرفاً بر عهدهی سازمان پرورش افکار بود. اما با گسترش جنگ جهانی دوم و حساسیت روزافرون مطبوعات در حفظ تعادل خبری میان طرفهای درگیر و نیز ناکافی بودن اختیارات اجرائی سازمان پرورش افکار که وابسته به وزارت فرهنگ بود، سازمان جداگانهای زیر نظر شخص نخست وزیر (علی منصور) به نام ادارهی کل انتشارات و تبلیغات تأسیس شد. ریاست این سازمان به عهدهی یکی از برجستهترین طراحان و کارگزاران فرهنگی رژیم یعنی دکتر عیسی صدیق از اعضای هیئت مرکزی سازمان پرورش افکار نهاده شد. وی بلافاصله شورای عالی انتشارات را با همکاری قویترین رجال سیاسی و ادبی کشور به وجود آورد. (25)
پس از تعیین سیاست و خط مشی اداره کل تبلیغات، این ادارات از وزارتخانههای دیگر با رؤسا و کارمندان آنها به ادارهی کل انتشارات و تبلیغات منتقل شدند: خبرگزاری پارس از وزارت امور خارجه، راهنمای نامه نگاری از وزارت کشور، کمیسیونهای سخنرانی، مطبوعات، موسیقی و رادیو از سازمان پرورش افکار. با پیوستن کمیسیون مطبوعات به این مجموعه، توانایی اجرایی و امکانات حمایتی آن افزایش چشمگیری یافت. (26)
با دقت در مواد اساس نامه، به نظر میرسد این کمیسیون پنج وظیفه عمده را به عهده داشته است:
1- هدایت کلی مطبوعات کشور 2- اصلاح و کنترل کیفیت چاپ در کشور 3- تربیت کادر جدید و متخصص برای مطبوعات 4- سفارش و انتشار کتابهایی در راستای اهداف سازمان پرورش افکار 5- ایجاد نشریهای قوی، مصور و تبلیغاتی به عنوان ارگان سازمان پرورش افکار. (27)
1- هدایت کلی مطبوعات کشور
در بندهای 2، 3، 4، 5 و 8 اساس نامه به این مسئله اشاره شده است. نشریات باید به انواع مختلف تقسیم میشدند و هر یک بنا به مخاطبان خود اهداف خاصی را دنبال میکردند. از طرف دیگر کمیسیون با گردآوردن نویسندگان زبردست باید موضوعات و مقالاتی را به منظور اجرای مرام پرورش افکار برای درج در مطبوعات و نمونه دادن به نویسندگان دیگر تهیه میکرد.ایجاد روزنامههای انحصاری در مراکز استانها
برای تقویت مطبوعات وابسته و تسهیل در اعمال نظارت بر کیفیت و محتوای مطالب منتشر شده، تصمیم گرفته شد که در مرکز هر استان با ادغام روزنامه یا گاهنامههای مختلف در یکدیگر، مقدمات انتشار روزنامهای قوی با مدیریت واحد و با مشارکت تمامی دست اندرکاران فراهم شود. (28) این سیاست مورد توجه شخص رضاشاه بود و با دقت وسواس تمام از سوی او پیگیری میشد. (29) در این راستا محمد حجازی - رئیس کمیسیون مطبوعات - طی مسافرتهای متعدد به شهرستانهای مختلف، به مذاکره با صاحبان روزنامههای محلی پرداخت.روزنامهی منتخب از مزایایی چون تأمین کاغذ، مخابره تلگرافی لااقل هزار کلمه در هر روز، اخبار خارجه و داخله، ارسال مقالات متنوع از طرف پرورش افکار، همکاری ادارات فرهنگ، بهداری و کشاورزی برای تهیهی مقالات و فرستادن اخبار محلی از سوی استانداری، فرمانداری و شهرداری، ترغیب و تشویق مردم و بنگاههای بازرگانی از سوی استانداری برای اشتراک روزنامه و دادن آگهی برخوردار میشد. (30)
براساس اسناد موجود، در تاریخ 20 آذر 1318، از ادغام دو روزنامهی گذاران توده و پرورش در شهرستان رشت روزنامهی پرورش توده به وجود آمده و پس از مدتی این نام به سپید رود مبدل شد. (31) روزنامهی جدید بیش از هشت ماه دوام نیاورد و در اثر اختلاف مدیران و حمایت نشدن از طرف استاندار تعطیل شد. خلیل نوعی مدیر روزنامهی « گذاران توده » در نامهای خطاب به معاون نخست وزیر، ضمن یادآوری مشکلاتی که پس از انتشار روزنامهی « سپید رود » متحمل شده به ذکر خدمات خود پرداخته و مینویسد:« به تنهایی میتوانم از عهده برآمده، استرضای دولت و جمعیت سازمان پرورش افکار را فراهم کنم.
چنانچه یک نظر کوچک به مقالات منتشره در روزنامهی سپید رود منتخبهی دولت ثابت میکند بر جراید شهرستانها رجحان و مزیت دارد و موثرترین مقالات از قبیل، گفتار روز، سخنرانی ها، اقتصاد گیلان از نظر بازرگانی و کشاورزی شرکتها و انواع آن ها، بهداشت بانوان، روزنامه و روزنامه نگار، صنایع دولتهای بزرگ، مقالات کشاورزی و پاورقی قهرمانان گمنام در روزنامهی سپید رود منتشر گردیده است.» وی در قسمت دیگری از نامهی خود به نکتهای اشاره میکند که از میزان محبوبیت روزنامههای پایتخت در شهرستانها حکایت میکند:« با اندک تحقیق میتوان [در] یافت روزنامهی ایران که از حیث مقاله و متنوعات خود مهمترین روزنامه است در شهرستان رشت غالب اوقات تک فروشی ندارد و درآمد روزنامه در رشت برابر هزینهی آن از سه هزار ریال بیشتر نیست ». وی بالاخره موفق میشود امتیاز روزنامهی سپیدرود را به نام خود ثبت کرده و از مزایای « روزنامهی انحصاری » برخوردار شود. (32)
شهرستان رضائیه (ارومیه)، مرکز استان چهارم، تا سال 1319 فاقد یک روزنامهی مستقل بوده است. در مهر همان سال، حجازی در جلسهای با شرکت مسئولان ادارات و متنفذان استان، آنها را به ایجاد چاپخانه و روزنامه تشویق میکند. در نتیجه ربیع انصاری، مدیر داروخانهها و تجارتخانهی انصاری، حاضر میشود روزنامهای به نام « کیوان » را زیر نظر ادارهی فرهنگ دایر کند. برای انتشار روزنامه، شرکت سهامی چاپ رضائیه با سرمایهی سیصد هزار ریال تشکیل شد. همچنین برای کمک به هزینهی چاپخانه، قرار شد کلیهی مطبوعات دوایر دولتی در شهرستان رضائیه و دیگر شهرستانهای استان چهارم به شرکت نامبرده ارجاع شود. (33)
در تبریز نیز با این که سه روزنامهی شاهین، تبریز و سهند دایر بود، ولی وضع آنها رضایت بخش نبود. لذا پس از چند جلسه مذاکره در حضور رئیس اداره فرهنگ و مسئولان روزنامههای موجود، حاصل آن شد که روزنامهای به نام « آریا » به سعی صاحبان سه روزنامهی نامبرده با مساعدت دولت ایجاد شود، اما از آنجا که هیچ یک از صاحبان روزنامههای نامبرده حاضر نمیشد که جز خودش دیگری صاحب امتیاز روزنامهی جدید بشود، اسدالله دهقان، یکی از بازرگانان مهم تبریز، حاضر شد امتیاز روزنامه را به اسم خود به ثبت رساند. (34)
انحصاری نمودن روزنامههای شهرستانها علاوه بر مشکلاتی که در اثر مخالفت مدیران به وجود میآمد، گاه به پیگیری و شکایات صاحبان روزنامههای تعطیل شده مواجه میشد. مثلاً حسن مجاهد، صاحب امتیاز روزنامه بهار ایران شیراز، در نامهای به نخست وزیر ضمن دادخواهی نسبت به تعطیلی روزنامهاش، راجع به روزنامهی انحصاری گلستان مینویسد:« سزاوار نیست در شیراز که شهر ادبی و گهوارهی سعدی و حافظ به شمار میرود تنها یک روزنامه به نام گلستان که آن هم در حقیقت نمایندهی آگهیهای ثبت اسناد است منتشر و سایرین از این حق محروم گشته و به قول خواجه:
سخن درست بگویم نمیتوانم دید *** که میخورند حریفان و من نظاره کنم. » (35)
در پایان سال 1319، در هشت مرکز استان، روزنامههای انحصاری از حمایت دولت و تسهیلات مالی و تدارکاتی لازم بهره مند بودند (36) و بیش از هزار مقاله مربوط به پرورش افکار در این نشریات به چاپ میرسید. (37)
2- اصلاح و کنترل کیفیت چاپ در کشور
با توجه به 4 بند آخر اساس نامه، کمیسیون مطبوعات نظارت بر کلیهی وسایل چاپ در کشور را بر عهده گرفت. این کمیسیون میتوانست با تعیین شرایطی برای ماشینهای چاپ روزنامهها و مجلات، از به کار انداختن ماشینهای چاپ ناقص و کهنه جلوگیری کند. به این ترتیب بسیاری از چاپخانهها تنها به خاطر اشکالات فنی مثل یکنواخت نبودن مرکب و استفاده از حروف مستعمل، توبیخ شده و در معرض تعطیل قرار گرفتند. (38)ایجاد چاپخانههای جدید و تکمیل و اصلاح چاپخانههای موجود یکی دیگر از وظایف کمیسیون مطبوعات بود. در جلساتی که با حضور مدیران روزنامههای ایران، اطلاعات، کوشش، تجدد ایران و مجلهی یاران امروز و وزیر دارائی تشکیل شد و تصمیم گرفته شد که چاپ نشریات نفیس و اوراق بهادار به چاپخانهی مجلس اختصاص داده شود و برای تکمیل نقایص آن اعتباری به مبلغ 4118000 ریال در نظر گرفته شد.
در همان جلسه راجع به بقیه روزنامهها آمده است:« از آنجا که درآمد چهار روزنامهی اصلی پایتخت کفاف هزینه و استهلاک سرمایهی لازم برای تکمیل چاپخانههای آنها را نمیداد، با پرداخت وامی بلندمدت با بهرهی مناسب به آنان موافقت شد. در مقابل لازم بود چاپخانه و تمام ماشین آلاتی که بعداً در آن نصب میشد تا مدت تأدیه وام به وثیقهی بانک درآید. ولی چون به هر حال باز هم درآمد هر روزنامه کفاف هزینه جاری و بهرهی وام را نمیداد، برای آنکه هم درآمد مسلمی برای چاپخانههای نامبرده تأمین گردد تا بتوانند از عهدهی تأدیه وام و هزینهی جاری خود برآیند و هم آنکه اوراق مطبوعهی ادارات و مؤسسات دولتی صورت بهتر و آبرومندی داشته باشد تنها راه چارهای که به نظر رسید این بود که کلیهی مطبوعات دولتی جز آنچه به چاپخانهی مجلس داده میشد در حدود استعداد چاپخانههای چهارگانه، منحصراً به سندیکائی که برای این کار تشکیل میشد و مرکب از صاحبان چاپخانههای نامبرده بود داده شود که به فراخور امکان هر یک بین خود تقسیم و هزینهی مربوط را بابت اقساط وام به دولت محسوب دارند ». (39)
مفهوم جملات بالا این است که چهار روزنامهی پایتخت در مقابل دریافت وام، در واقع به مالکیت دولت درآمدند و تا سالهای طولانی انتشار اوراق دولتی را به طور مجانی به عهده گرفتند.
با اجرای این سیاست، چاپخانههای سابقهدار و مستقل شهرستانها در اثر نداشتن توانایی مالی برای بهبود دستگاههای خود، از درآمد ناشی از چاپ اوراق دولتی و سپس انتشار هر گونه نوشتهای محروم شدند و به تدریج جای خود را به چاپ خانههای دولتی یا وابسته به دولت دادند. مدیران پنج چاپخانهی رشت ضمن ارسال گلایه نامهای به سازمان پرورش افکار، زیان ناشی از اقدامات دولت را با جملاتی این چنین شرح میدهند:« چاپخانههای رشت تاکنون به واسطهی چاپ اوراق سیگار و چای، خود را اداره میکردند. چند سال قبل به واسطهی انحصار دخانیات، چاپ اوراق سیگار از بین رفت و کارهای چاپخانه منحصر به اوراق بسته بندی چای گردید که آن هم از سال جاری به واسطهی انحصار موقوف شد. چاپخانههای رشت حاضر شدهاند که مزد چاپ دوایر دولتی شهرستان رشت را از قیمتی که وزارت دارایی به چاپخانههای تهران میپردازد صدی پانزده و از مزد صحافی صدی پنج تخفیف دهد، با این حال روا نیست که دوایر ثبت اسناد، پست و تلگراف، بانکها و قماش، اوراق معرفی خود را تماماً و دوایر دارائی، دخانیات، برنج و نوغان قسمت اعظم اوراق خود را از تهران وارد نمایند ». (40)
3- تربیت کادر جدید و متخصص برای مطبوعات
تا پیش از تشکیل سازمان پرورش افکار، روزنامه نگاری حرفهای بود که دست اندرکاران آن بر اثر علاقهی شخصی و به مدد تجربهی عملی به تدریج در کار خود متبحر شده و با استفاده از زمینههای اجتماعی به ارائه خدمات فرهنگی میپرداختند. با آغاز سال 1319، اولین مؤسسهی رسمی آموزش روزنامه نگاری وابسته به کمیسیون مطبوعات تشکیل شد. این مؤسسه که « بنگاه روزنامه نگاری » نامیده میشد با تشکیل دورهای یک ساله در دانشکده حقوق، از داوطلبانی که دارای شرایط زیر بودند، ثبت نام میکرد:1- حسن اخلاق 2- گواهی نامهی تحصیلات متوسطه 3- انجام خدمت زیر پرچم یا داشتن معافیت دائم از آن 4- صحت مزاج 5- تابعیت ایران. کارمندان و نویسندگان شاغل در روزنامهها از شرط دوم و دانشجویان دانشکدهها از شرایط دیگر معاف بودند.
برنامهی بنگاه روزنامه نگاری از موارد زیر تشکیل میشد:
1- زبان عربی و یکی از زبانهای زنده 2- روزنامه نگاری شامل: موضوع دادن برای نگارش یا نشان دادن نمونههای مطبوعات بزرگ عالم، سرمقاله نویسی و نگارش، مقالههای سیاسی، اقتصادی، مالی و تجارتی، توریظ شامل: کتاب هنر، موسیقی، نمایش و سینما 3- اصول روزنامه نگاری (خبرنگاری، ترقی و توسعهی روزنامه در عصر حاضر، سیاست روزنامه، روان شناسی توده، قانون مطبوعات ایران و آیین نامههای آن) 4- تاریخ معاصر اروپا و ایران و کشورهای مجاور 5- تندنویسی.
دانشجویان پس از خاتمه تحصیل از وزارت فرهنگ گواهینامهی رسمی روزنامه نگاری را دریافت میکردند. (41)
متأسفانه در نتیجهی دیریاب بودن اسناد فرهنگی دوران رضاشاه، اطلاعات ما دربارهی تعداد دورههای تشکیل شده، افراد شرکت کننده و اساتید بنگاه روزنامه نگاری بسیار محدود است. در مقالهای دیگر (42) به نقل از نوشتهای منتشر نشده، نام سعید نفیسی و محمد حجازی به عنوان مدرسان آن مؤسسه ذکر شده است (43) که با توجه به مسئولیت محمد حجازی در آموزشگاه پرورش افکار، این امر محتمل است. نگارنده در ضمن مطالعهی شرح حال مرحوم جلال الدین همایی، دریافت که وی در 1319 در دانشسرای عالی شروع به کار میکند. در ضمن برای مدتی محدود به معلمی کلاس روزنامه نگاری انتخاب میشود. در همین ایام کم کم به دانشکدهی حقوق و دانشگاه ادبیات منتقل میشود. به این ترتیب، باید نام مرحوم همایی هم به مجموعهی ناقص اساتید آن مؤسسه اضافه شود، ولی در مورد شرکت کنندگان و سرنوشت آن بنگاه باید تا یافتن اطلاعات بیشتر صبر کرد، اما همین اطلاعات مختصر دربارهی دروس و اساتید روزنامه نگاری در آن دوران و مقایسهی آن با محتوای فعلی دروس، قوت برنامه ریزی مسئولان بنگاه روزنامه نگاری را میرساند.
براساس مادهی 13 اساس نامهی، کمیسیون مطبوعات موظف شده بود وسایل ایجاد کلاس چاپ برای تهیهی چاپگرهای لایق را فراهم کند. ادارهی کل انتشارات و تبلیغات هم وظیفهای مشابه را برعهده داشت. با وجود این، از کم و کیف تشکیل این کلاس نیز اطلاع چندانی نداریم، ولی با توجه به نامهای از ادارهی کل انتشارات و تبلیغات به نخست وزیر، (1319/10/5)، که در آن تصریح شده تأسیس آموزشگاه چاپ به سال بعد مؤکول میشود، احتمال میرود با بروز حوادث شهریور 20 این مسئله هم عملی نشده باشد.
4- سفارش و انتشار کتاب در راستای اهداف سازمان پرورش افکار
براساس ماده نهم اساس نامه، کمیسیون مطبوعات موظف میشد هر ساله تا بیست موضوع را در زمینهی مرام پرورش افکار به مسابقه بگذارد و به نویسندگان کتابهای پذیرفته شده دستمزد بدهد. اما در عمل کار کمیسیون به انتشار چهار مجموعه از سخنرانیها، نمایش نامهها و آیین نامههای سازمان پرورش افکار و نیز انتشار مجموعهی دروس مربوط به آموزشگاه پرورش افکار خلاصه شد و در قسمت تألیف هم، کتابی به نام فروغ زندگی نوشته حسین فرهودی، رئیس دبیرخانه سازمان، برای سوادآموزی سالمندان و از سوی کمیسیون مطبوعات منتشر شد. از کتابهای احتمالی دیگر که مستقیماً یا با حمایت سازمان پرورش افکار منتشر شده است، اطلاعی به دست نیامد.5- ایجاد مجلهای به عنوان ارگان تبلیغاتی
اگرچه پس از تشکیل سازمان پرورش افکار، در واقع تمام مطبوعات کشور به نوعی ارگان تبلیغاتی دولت شدند، اما نیاز به یک نشریهی وزین و بهرهمند از بهترین اسلوبهای نگارش، صفحه بندی و چاپ از چند جهت لازم بود: 1- انتشار این مجله میتوانست الگوی مطلوبی را برای دیگر مطبوعات فراهم آورد. 2- ارگان مستقل باعث تقرب بیشتر مسئولان پرورش افکار در نزد دربار میشد. 3- ضرورت وجود نشریهای که در خارج نیز معرف پیشرفت و وضعیت جاری کشور باشد حس میشد. در نتیجه انتشار مجلهی ماهانهای به نام ایران امروز به مدیریت محمد حجازی مورد تصویب قرار گرفت. اولین شمارهی ایران امروز در 24 اسفند 1317 سالروز تولد رضاشاه منتشر شد. روی جلد تصویر برگ پل ورسک نقش بسته و سرمقالهی این گونه آغاز میشود:« کارکنان این مجله بنا به وظیفهی مقدس دانش پروری که بر عهده گرفتهاند، هم میهنان را به شاه پرستی و میهن پرستی رهبری میکنند »، مجله با گزارشهای مصوری از رژهی سوم اسفند سالروز کودتا و دیگر مراسم رسمی همراه بود.توصیف آنچه در طول دو سال انتشار این مجله بر آن گذشت، خود فصل مفصلی خواهد شد از سرنوشت محتوم نشریات فرمایشی، اما تنها به ذکر اجمالی از آن تفصیل اکتفا میشود. اولین مشکل اساسی مجله مسئلهی متوازن نبودن درآمد و هزینه بود. در ابتدا، وزارت کشور عهدهدار تأمین هزینههای مجله به حساب ادارهی نامه نگاری آن وزارت خانه بود، ولی به علت قیمت گران مجله (صد ریال برای هر سال) و اینکه در آن اداره بودجهای برای این کار منظور نشده بود، ادارهی مجله بابت کاغذ و چاپ مجله در چاپ خانهی مجلس مقدار زیادی بدهکار شد. در سال بعد نیز میزان این بدهکاری چنان بالا رفت که چاپ خانهی مجلس از ادامهی چاپ مجله خودداری کرد.
مشکل بعدی مجله مسئلهی توزیع آن بود. با آنکه از ابتدا مجله در 5 هزار شماره منتشر میشد، ولی خریدار برای آن وجود نداشت.
اقدامات تمام ارگانهای دولتی برای یافتن خریدار به جایی نرسید و در آخرین سال انتشار، تیراژ مجله به دو هزار نسخه تقلیل یافت. تلاشهای دولت برای جلب مشترک برای مجله از این قرار بود: ابتدا به استانداریها ابلاغ شد که باید برای روش مجله اقدام فوری و مؤثر به عمل آورند و نتیجه را به نخست وزیر اطلاع بدهند تا به عرض برسد. نمایندگان مجلس شورای ملی نیز موظف شدند تا اشتراک مجله را بپذیرند. شهرداری تهران نیز میبایست لااقل هزار مشترک در میان صنوف مختلف، از پزشکان گرفته تا آرایشگاه داران را بیابد و به علاوه هر ماده آگهی از بنگاههای مهم را برای مجله فراهم کند. سفارتخانههای ایران در خارج نیز موظف شدند با استفاده از بودجه وزارت خارجه ماهی ده شماره از مجله را مشترک شوند. آخرین راه حل نیز تحمیل مجله به تمام کارمندان دولت بود که ماهیانه بیش از هزار ریال حقوق میگرفتند. فهرست اسامی این افراد به همراه حق الاشتراک یکساله از کارگزینیها برای ادارهی مجله فرستاده شد و در مقابل شمارههای مجله به آدرس آنان ارسال میشد. این نحوهی فروش مجله و وابسته بودن شدید آن به بودجهی دولت و همچنین جذاب نبودن مطالب، موجب اعتراضات کتبی و مقاومت منفی شد. با همهی این تمهیدات، مجله نتوانست از عهدهی هزینههای سنگین نگارش و چاپ برآید و در نتیجه، در 1320، عملاً به تعطیلی کشیده شد در همان اوقات وزیر دارائی در نامهای خطاب به نخست وزیر نوشت:« معلوم نیست با تمام این مخارج چه استفادهای از آن شده و میشود. به نظر وزارت دارائی با مضیقهی بسیار بودجه دولت و گرانی و کمیابی کاغذ که در آتیه نیز گرانتر خواهد شد، ادامهی چاپ مجلهی نامبرده به صلاح و صرفه دولت نمیباشد. (44) با مراتب معروضه مستدعی است در صورت موافقت با نظر وزارت دارائی دستور بفرمائید عجالتاً از چاپ مجله گفته شده صرف نظر نمایند تا با وضعیت و مشکلات کنونی از این حیث خسارتی متوجه دولت نگردد. » (45)
با موافقت نخست وزیر، مجله محترمانه تعطیل شد و قرار شد به جای آن هر سه ماه یک بار مجلهای به چند زبان خارجی برای تبلیغات دولتی منتشر شود.
با بروز حوادث شهریور 20 و سقوط رضاشاه سازمان پرورش افکار و مجله ایران امروز نیز منحل شد. بعد از آن اصطلاح « پرورش افکار » در فرهنگ معاصر ایران مترادف چاپلوسی و تملق گویی بود.
کتاب
در تعیین سیاست دولت در مورد انتشار کتاب، ادارهی انطباعات وزارت معارف نقش اصلی را ایفا میکرد. این اداره در مورد کلیه کتب آماده انتشار از حیث محتوا و ویرایش اظهار نظر میکرد و از سال 1312 به بعد، اسناد زیادی در زمینه اجازه انتشار کتب و اصلاحات به عمل آمده در آن، یافت میشود. بررسی کتب در دو مورد حساسیت خاصی داشت. اولین حساسیت در مورد کتب مذهبی به چشم میخورد. گاهی بررسی و اظهار نظر در مورد چاپ کتاب مذهبی چهار سال طول میکشید. ابراهیم کتابچی، نویسنده کتاب آیین رستگاری که دربارهی موضوعاتی چون « مباحث دیانتی با قلم عصری [امروزی] در رد مذهب مادیون و اثبات دین حنیف اسلام و بیان فلسفه احکام و معانی آن و تطبیق اصول قوانین حاضره با اصول اسلام با آیات قرآنی و ربط و توفیق بین ملل اسلامی و شرح علل و اسباب انحطاط مسلمین در تحت سلطه استبداد و دوئیت در بین رؤسای روحانی و دول اسلامی و دعوت به اتفاق و اتحاد و وحدت کلمه » بحث میکرد، در تاریخ 1313/4/28 نخستین درخواست خود را برای جواز انتشار فرستاد. مکاتبات تا سال 1317 ادامه پیدا کرد و در آن سال، وزارت معارف پس از اضافه و اصلاح در 77 صفحه از کتاب، نویسنده را ملزم به گرفتن اجازه طبع از شهربانی کرد. (46) در بررسی کتاب دیگری به نام « ماضی ایران و حاضرها » نوشتهی سلمان مروت جبل عاملی، مسئولان بررسی نوشت: در صفحات 80 و 81 مسئله انحصار تنباکو و تحریم آن از طرف فقها چه لزومی دارد؟ (47)کتابهایی که به نحوی به سیاست خارجی مربوط میشد نیز حساسیت خاصی داشت. مثلاً کتاب تاریخ ترکیه نوشتهی کلنل لاموش و ترجمه سعید نفیسی که در 1315/7/19 در دستور کار کمیته معارف قرار گرفت، به لحاظ ملاحظات سیاسی به وزارت امور خارجه و شهربانی ارسال شد (48) در مورد کتابهایی که به نوعی به تبلیغات دولتی یا خاندان پهلوی مربوط میشد، حساسیت مثبتی وجود داشت. این نوع کتابها گاه از دیگر مشکلات ناشر و نویسنده هم گره گشایی میکرد. (49) کتابهایی از این دست، ولو این که پر غلط و بیمایه بود، مورد توجه قرار میگرفت. اسناد جالبی وجود دارد که نشان میدهد حبیب یغمایی از اعضای بررسی کتاب وزارت معارف جزوهی راهنمای زنان نوشته مجتبی فاطمی، دانشجوی دانشکده ادبیات معقول و منقول و کالج البرز را از نظر نگارش کاملاً مردود دانست و در نظریه خود نوشت:« انشاء این کتاب به قدری نامربوط و نادرست است که تقریباً میتوان گفت جملهی درست کم است و این قسمت برای ناشایستگی طبع و توزیع آن کافی است. »، اما اصرار نویسنده و تأکید وی بر این که کتاب به شمس پهلوی هدیه شده است و در ایام اجرای مراسم 17 دی، توزیع آن حسن اثر خواهد داشت. و این که در نهایت، این اقدام موجب کمک مادی به وی خواهد شد، وزارت معارف را واداشت تا کارشناسان خود را برای تصویب انتشار کتاب تحت فشار قرار دهد. (50)
کلوپ و قرائت خانه
در سال 1316، حساسیت وزارت داخله نسبت به مجامع روشنفکری برانگیخته شد و کلوپها و سالنهایی که محل تجمع این افراد بود، مورد سوء ظن قرار گرفت. به همین منظور، هیئت وزرا در جلسه 6 دی 1316، نظام نامهای را تصویب کرد که طبق ماده اول آن مؤسسات مزبور برای تشکیل باید از اداره کل شهربانی کسب اجازه میکردند و طبق ماده دو، اساس نامه و نظام نامه آنها نیز باید به تصویب شهربانی میرسید. در ماده پنج هم مقرر شده بود اعضای کلوپها به شهربانی معرفی شده و دو قطعه عکس آنها ارسال شود. ماده 8 اعمال مقاصد و مذاکرات و سیاسی و ایراد خطابهها و میتینگها و نطقهایی را که جنبهی سیاسی داشته باشد، ممنوع میکرد. ماده یازده نیز مؤسسات را موظف میکرد پیس [داستان] یا فیلم موردنظر برای نمایش را قبلاً به شهربانی فرستاده و پروانه لازم را دریافت کنند. (51)این مقررات سخت، کنترل شهربانی را بر هر نوع فعالیت جمعی تضمین میکرد.
گرامافون
گرامافون به عنوان وسیلهای برای پخش صدا، پیش از سلطنت رضاشاه وارد ایران شده بود و نوازندگان و خوانندگان ایرانی از عهد ناصرالدین شاه برای ضبط موسیقی ایرانی به پاریس، استانبول، سنت پترزبورگ، لندن و به ویژه تفلیس میرفتند، (52) اما در دوره رضاشاه گرامافون از دو جهت مورد توجه قرار گرفت. جهت اول کنترل صفحههای ضبط شده از هنرمندان ایرانی بود. حکومت اقتدارگر نمیتوانست اجازه دهد شرکتهای خارجی با هنرمندان ایرانی به طور شخصی قرارداد بسته و آنها را برای پرکردن صفحه به خارج ببرند و در این میان، دولت و نظمیه هیچ نقشی نداشته باشند، لذا در 1307، رئیس کل تشکیلات نظمیه مملکت طی متحدالمآل شمارهی 2900، ضوابط ضبط صفحات موسیقی را اعلام کرد. این مقررات نمایندگان شرکتهای خارجی را موظف میکرد قبل از تماس با هنرمندان، ضمن ارائه مدارک معتبر در نظمیه، بطور کتبی متعهد شوند صفحات را طبق شرایط مقرر پر کنند و همچنین در قراردادهایی که بین شرکتها و هنرمندان منعقد میشد باید اسم دستگاه آواز تعیین شده و اشعاری که در آوازها یا تصنیفها خوانده میشد همراه با هویت کامل هنرمندان به نظمیه ارسال شود. پرکردن هر گونه صفحهای نیز بدون حضور مأموران نظمیه ممنوع بود.(53) جهت دوم، کنترل صفحههایی بود که در خارج ایران پر شده و حاوی موسیقی و آواز عربی بود. این صفحهها در اغلب قهوه خانهها در محمره (خرمشهر). آبادان و ناصری (اهواز) استفاده میشد. سیاست داخلی دولت نمیتوانست آوازهای عربی را در شهرهای مرزی ایران تحمل کند، لذا در 1316 به دنبال گزارش کنسولگری ایران در بصره، در مورد شیوع صفحههای عربی گرامافون در شهرهای مرزی ایران، هیئت دولت در 26 تیر تصویب کرد که « صفحات گرامافون را به هر زبان که باشد نظمیهی شهرها تفتیش نمایند و هر کدام که اخلاقاً یا سیاستاً مضر باشد از فروش و انتشار آن ممانعت شود ».(54)تئاتر و سینما
از 1310 تئاتر و سینما نیز قوانین خاص خود را پیدا کرد. در تاریخ 1310/1/31، بلدیه تهران اعلانی به دو زبان فارسی و فرانسه منتشر کرد و مقررات سینما و تئاترها را به اطلاع همگان رساند. مواد مختلف این مقررات نویسندگان قطعات را موظف میکرد تا نوشته خود را قبلاً به شبعه معارف بلدی تسلیم کرده و تقاضای صدور جواز نمایش بکنند. شعبه مذکور موظف بود از نظر اخلاقی و ادبی نوشتهها را بررسی و آن را اصلاح کند. در مورد فیلمها هم مقرر شد تا مدیر سینما پیش از نمایش هر فیلم، تقاضای جواز کند و با حضور نماینده نظمیه و معارف بلدی آن را نمایش دهد. هر قسمت از فیلم را که بلدیه منافی اخلاق و عفت بداند، قطع کرده و با حضور مدیر سینما در قوطی گذارده و لاک و مهر کند. (55) این قوانین بیشتر به جنبهی اخلاقی فیلمها و نمایشها نظر داشت، اما در نظام نامه جدیدی که در 1314 برای سینماها تهیه شد، جنبههای سیاسی نیز در نظر گرفته شده بود. ماده 32 این نظام نامه نمایش فیلم را منوط به اجازه شهربانی میکرد و ماده 34 این اختیار را به شهربانی میداد که در صورت صلاح نبودن پخش فیلم در بعضی نقاط ایران، صاحبان فیلم را از این کار منع کند. ماده 63 هر مؤسسه سینمایی را مکلف میکرد که مدیر مسئول خود را به شهربانی معرفی کند و ماده 67 نیز کلیه مؤسسات سینمایی درجه اول و دوم را موظف میکرد که « در انتهای نمایش روزانه خود، "سلام ایران" را به وسیله ارکستر یا صفحات گرامافون برای استماع تماشاچیان و رعایت احترامات لازمه بنوازند ».(56)به این ترتیب دولت تمام امکانات ارتباط جمعی را با نهایت اقتدار تحت نظارت خود درآورد و شهربانی - و نه وزارت معارف - کلیه مراحل تولید، توزیع و مصرف پیامهای ارتباطی را مورد مراقبت قرار داد.
پینوشتها:
1- اسماعیل رضوانی،« تاریخچه روزنامه نگاری سیدضیاء الدین طباطبایی »، گنجینه اسناد، سال دوم، دفتر اول، بهار و تابستان 1371، صص 62-72.
2- متن کامل این تلگرافها در مأخذ زیر منتشر شده است: عبدالله امیر طهماسبی، شاهنشاهی اعلی حضرت رضاشاه، (تهران، دانشگاه تهران، 1350).
3- در مورد تشکیلات و وظایف مراکز نظارت بر مطبوعات، نگاه کنید به: مرتضی سیفی قمی تفرشی، پلیس خفیه ایران، (تهران، ققنوس، 1368)، صص 205-210.
4- در این مورد نگاه کنید به:
L,P. Elwell - Sutton, "The press in Iran - Today",Royal.Central.Asian Journal,XXXV(1928),P.208.
5- شرح مختصری از مندرجات فرنگستان در مأخذ زیر آمده است: محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج 2(تهران، کمال، 1363)، صص 67 و 68.
6- همان، ص 68.
7- متن این لایحه در کتاب پلیس خفیه ایران تفرشی، ص 206، نقل شده است.
8- رضاخان که در آن موقع رئیس دولت بود، ترتیبی داد که خواجه نوری مدت حبس را در بیمارستان شهربانی بگذراند. دربارهی نامهی جوانان، نگاه کنید به: عیسی صدیق، یادگار عمر (تهران، دهخدا، 1354)، ص 301.
9- سندهای شماره 1 و2. این اسناد از نظر بررسی روند تبلیغات مذهبی مسیحیان در دوره رضاشاه نیز بسیار شایان توجه است.
10- سند شماره 3.
11- سند شماره 4.
12- سند شماره 5.
13- برای شرح مختصر دربارهی محتوای مجله دنیا و تأثیر آن در رواج کمونیسم، نگاه کنید به: مقدمه احسان طبری بر چاپ دوم دوره مجله دنیا 1357.
14- سند شماره 6.
15- در مورد مجله پیمان، نگاه کنید به: صدر هاشمی، تاریخ جراید، ج1، صص 93-96.
16- دوره کامل مجله همایون نایاب است. از آقای کاوه بیات که اجازه استفاده از مجموعه شخصی خود را به من دادند، تشکر میکنم.
17- نگاه کنید به: سال نامه پاریس، سال 1316، به مدیریت امیر جاهد، صص 145-185.
18- برای آشنایی با پدیده کشف حجاب نگاه کنید از جمله به حسام الدین آشنا «کشف حجاب در آئینه اسناد» گنجینهی اسناد، دفتر اول، بهار 70.
19- در این مورد به خصوص روزنامههای فرانسوی در سالهای 1313 و 1314 مقالات زیادی انتشار دادند. انتشار یک کاریکاتور در یکی از روزنامههای فرانسوی موجب قطع رابطه ایران و فرانسه شد. برای توضیح بیشتر نگاه کنید به: حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج6، صص 409-412.
20- برگرفته از متن سخنرانی دکتر احمد متین دفتری در اولین جلسهی مجلس پرورش افکار.
21- سند شماره 7.
22- روزنامهی ایران از تاریخ تصویب اساسنامه این سازمان تا ده شماره بعد مرتباً سرمقالههای خود را به مؤسسهی پرورش افکار اختصاص داد و حسینقلی مستعان در این زمینه قلم فرسایی زیادی کرد.
23- روزنامهی ایران، شماره 27594 مورخ 112 بهمن 1317. ص2.
24- برگرفته از متن اساسنامهی آموزشگاه پرورش افکار.
25- برای کسب اطلاعات بیشتر دربارهی ادارهی کل انتشارات و تبلیغات نگاه کنید به: عیسی صدیق، یادگار عمر، ج3، صص 1-10.
26- بودجهی سالیانهی سازمان پرورش افکار صد هزار تومان و در مقابل بودجهی ادارهی کل انتشارات و تبلیغات یک میلیون تومان بوده است.
27- برگرفته از متن اساسنامهی کمیسیون مطبوعات سازمان پرورش افکار.
28- این مطلب از پاسخ نخست وزیر به امریهی شفاهی شاه استفاده میشود.
29- سند شمارهی 8.
30- سند شمارهی 9 و نامهی شماره 101 مورخ 1319/7/25 رئیس کمیسیون مطبوعات به وزیر فرهنگ.
31- نامهی مورخ 1319/7/17 خلیل نوعی به معاون نخست وزیر.
32- صورت مجلس شماره ی156 به تاریخ 1319/11/16.
33- نامهی شمارهی 101 کمیسیون مطبوعات مورخ 1319/7/25 به وزیر فرهنگ.
34- نامهی شمارهی 100 کمیسیون مطبوعات مورخ 1319/7/25 به وزیر فرهنگ.
35- نامهی شمارهی 353 مورخ 1319/2/14.
36- از گزارش شماره 1690/406566 ادارهی کل انتشارات و تبلیغات مورخ 1319/5/12.
37- مجلهی ایران امروز، سال دوم، شمارهی سوم، خرداد 1319، ص 12.
38- سند شمارهی 10.
39- سند شمارهی 11.
40- نامهی مورخ 1319/5/12 چاپخانههای رشت به کمیسیون مطبوعات.
41- سند شمارهی 12.
42- مجلهی رسانه، سال اول، شمارهی دوم، ص 8، نگاهی به آموزش روزنامه نگاری در ایران.
43- در آن مقاله به اشتباه نام سازمان پرورش افکار، سازمان سنجش افکار ذکر شده است.
44- جلال همایی، شعوبیه، به اهتمام منوچهر قدسی- ص 78.
45- نامهی شمارهی 44171 مورخ 1320/12/20 وزیر دارایی به نخست وزیر.
46- سازمان اسناد ملی ایران، اسناد وزارت آموزش و پرورش، سری ب، شماره 2655-64003.
47- همان، شماره 26822-64003.
48- همان، شماره 2664-64003.
49- برای نمونه، نگاه کنید به: سند شماره 13.
50- سند شماره 14 از سازمان اسناد ملی ایران، اسناد وزارت آموزش و پرورش، سری ب، شماره 2658- 64003.
51- همان، اسناد وزارت داخله، تصویب نامه شماره 14120، مورخ 1316/10/8.
52- در این زمینه، نگاه کنید: به یان ریشار، ایران و اقتباسهای فرهنگی شرق از غرب، (مشهد، آستان قدس، 1369)، ص 282.
53- سند شماره 15.
54- اسناد شماره 16-17.
55- سازمان اسناد ملی ایران، اسناد وزارت داخله، اعلان شماره 6402، مورخ 1310/1/31.
56- وزارت فرهنگ، سالنامه و آمار فرهنگ، سال 1314- 1315، صص 240-246.
آشنا، حسامالدین؛ (1388)، از سیاست تا فرهنگ، تهران: سروش، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}